Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-06@18:29:18 GMT

دلنوشته هاي زيباي تولدم مبارک

تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۸۷۹۸۶

دلنوشته هاي زيباي تولدم مبارک

خبرگزاري آريا -

دلنوشته براي تولد خودم
365 روز از من باز هم گذشت. روزهايي که قهقهه زدم از ته دل و لبخند زدم، و شب هايي که اشک ريختم و دلم شکست و فرياد زدم.. روز هايي که دلي بدست اوردم و عشق ورزيدم، و روزهايي که دلي شکستم و … روزهايي که دويدم تا برسم ، و شب هايي که خوابيدم و بيخيال شدم از رسيدن.. روزهايي که فکر کردم دنيا منم و من؛ نياز به هيچ دست و دامني نيست و بعد دنيا چرخيد؛ گير چرخ گردون افتادم؛ فهميدم دنيا گرداننده دارد و دست به دامنش شدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

. روزهايي که دوست داشتن را براي شريک روياهام زمزمه کردم و عشق فرياد زدم؛ و روزهايي که پشت چشم نازک کردم و نفرت بالا اوردم!!
تولدم مبارک…

متن هاي زيبا براي تبريک تولد خودم
خودم، سلام. خودم، تولدت مبارک. الان يک دغدغه اساسي وجود مرا فرا گرفته است. اينکه هديه تولد براي خودم چي بخرم. يک هديه‌اي که واقعاً خودم را سورپرايز کند، به دلش بنشيند و مرا هزار تا بوس کند. تولدم مبارک جمله راحتي است اما تبريک تولد به خودم سخت‌ترين کارها است، چون نه مي‌شود او را سورپرايز کنم و نه مي‌شود موقع اهداي کادوي تولد پيشاني يا گونه‌اش را ببوسم. اما اين‌ها دليل نمي‌شود که تولد خودم را تبريک نگويم، با خودم خلوت نکنم. يک آهنگ شاد تولدت مبارک براي خودم پخش مي‌کنم و ريزه ريزه دور اتاق مي‌چرخم! اما آن سورپرايز تولد چيز ديگري است. روز تولد يعني يک سال ديگر گذشت. من يک سال بزرگتر شدم. يـک سالي که نمي‌دانم در آن واقعاً توانستم «بزرگ» شوم يا نه؟ توانستم هماني باشم که دوست دارم باشم يا نه؟ شايد آنطور که مي خواستم باشم نبودم ولي به چشم بر هم زدني يک سال بزرگتر شدم.
شايد اگر يک دفعه صبح روز تولدم بيدار شوم و ببينم که قدرت اين را پيدا کرده‌ام که براي هميشه روي پاي خودم بايستم و بتوانم در روز تولدم يک‌سال بزرگ‌تر شدن و عاقل‌تر شدن را در وجودم احساس کنم، آن روز واقعاً سورپرايز شوم.

متن تبريک تولدم مبارک
تولدم مبارک باز يک سال گذشت و دوباره به نقطه ي آغاز رسيدم
خدايا دلم هواي ديروز رو کرده هواي روزهاي کودکيم
دلم ميخواد مثل ديروز قاصدکي بردارم و آرزوهام رو به دستش بسپرم
دلم ميخواد دفتر مشقم رو باز کنم و دوباره تمرين کنم الفباي زندگي رو
ميخوام خط خطي کنم تمام اون روزايي که دل شکستم و دلمو شکستن
365 روز گذشت روز هايي که قهقهه زدم از ته دل و لبخند زدم و شب هايي که اشک ريختم و دلم شکست و فرياد زدم
روزهايي که فکر کردم دنيا منم و من؛ نياز به هيچ دست و دامني نيست و بعد دنيا چرخيد؛ گير چرخگردون افتادم فهميدم دنيا گرداننده دارد و دست به دامنش شدم..

جملات تولدم مبارک
امروز تولدم است. در اتاقم تنها نشسته‌ام، اشک‌هايم از گونه‌هايم سرازير شده و با خودم فکر مي‌کنم. فکر مي‌کنم: چرا روزهاي تولدم بيشتر از هر روز ديگري گريه مي‌کنم؟ اين روزهاي تولد چه دارد مگر؟ بعد مي‌نشينم و همه راه‌هايي را که مي‌شود وجود داشته باشد تا امروز غمگين نباشم مي‌نويسم.
يک دوست يک هديه گران‌قيمت به من بدهد؟ دور و بر اتاقم پر از هديه‌هاي مزخرفي است که دوستان و آشنايان به من داده‌اند. هديه‌هاي بي‌مصرفي که بيشتر براي ارضاي نياز خودشان به محبت کردن به من داده‌اند و ذره‌اي نفهميده‌اند سليقه من چيست و چه دوست دارم.
مادر و پدرم مرا در آغوش بگيرند و بگويند با به دنيا آمدن تو چراغ خانه ما روشن شد؟ اين هم خوشحالم نمي‌کند. پدر و مادري که تصميم گرفتند براي روشن شدن چراغ زندگي‌شان موجود مفلوک بدبختي مثل من را به دنيا بياورند و راستي اين عمل چقدر خودخواهانه مي‌تواند باشد.
امروز يک نفر در خانه را بزند و بگويد من شانس هستم؟ بيا که بيدار شدم و مي‌خواهم تو را به همه آرزوهاي محال خودت برسانم؟ چه فکر پوچ و بيهوده‌اي... چه تخيل خامي. آخر بعد از اين سال‌هاي سياه کدام شانس در روز تولدم ممکن است بيايد؟
نه! هيچ‌کدام از اين‌ها مرا خوشحال نمي‌کند. غم را روز تولد خلق مي‌کند وقتي در اعماق وجودت هيچ مبارکي احساس نمي‌کني و من سال‌هاست در روز تولدم غمگينم.

دلنوشته هاي زيباي تولدم مبارک
تولدم شد و يک ‌سال ديگه هم گذشت…
اولش همه شبيه هم هستيم،کوچولو و کچل!
حتي صداهامون هم شبيه به هم‌ديگه‌ست.
با اولين گريه بازي شروع مي‌شه هي بزرگ مي‌شيم
بزرگ و بزرگ‌تر اون‌قدر بزرگ که يادمون مي‌ره يه روز کوچولو بوديم!
ديگه هيچ چيزي‌مون شبيه به هم نيست، حتي صداهامون.
گاهي با هم مي‌خنديم، گاهي به هم!
گاهي دوست مي‌داريم و گاهي متنفر مي‌شيم.
يک سال ديگه گذشت
يک سال ديگه گذشت و بايد صفحهٔ سفيد ديگه‌اي که پيش روم گذاشتن‌و پر کنم.
خدا کنه امسال رو سفيد باشم و صفحه‌م رو کم‌غلط تحويل بدم.
يک سال بزرگ‌تر شدم
يک سالي که نمي‌دونم توش واقعاً تونستم “بزرگ” بشم يا نه؟
تونستم با مشکلات خودم کنار بيام؟
تونستم هموني باشم که مي‌خواستم؟
تونستم بعضي از عيب‌هام رو برطرف کنم؟
تونستم کسي رو نرنجونم؟
تونستم دل کسي رو شاد کنم؟
نمي‌دونم…
بايد فکر کنم…
شايد اون‌جوري که مي‌خواستم باشم، نبودم
ولي يک سال بزرگ‌تر شدم اونم خيلي سريع!
روز قشنگيه هميشه روز تولد آدم قشنگه
و وقتي همهٔ اون‌هايي که دوستت دارن تولدت رو بهت تبريک مي‌گن، تازه مي‌فهمي چه‌قدر زيادن آدم‌هايي که دوستت دارن!
و اين خودش روزت رو قشنگ‌تر مي‌کنه.

متن هاي زيبا براي تبريک تولد خودم
کاش باور داشتيم هر روز تولدمون هست هر روز که خداوند به ما مهلت زندگي دوباره ميدهد بايستي تولدمان را جشن بگيريم اما افسوس که ما فقط سالروز اولين به دنيا آمدنمان را جشن ميگيريم.
امروز سالروز اولين به دنيا آمدنم هست و فردا سالروز دومين به دنيا امدنم.
افسوس که روزهاي مهم کم اهميت و گاه بي اهميت ميشوند .
.اميدوارم هيچيک از ما دچار فراموشي نشده و از ياد نبريم که تولد يعني دوباره زيستن به شيوه انساني تر. .
گردآوري:بخش سرگرمي بيتوته


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۸۷۹۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

متهم به قتل: برای نجات خودم شوهـرم را کشتم

زن جوان که به اتهام قتل همسرش با کارد میوه‌خوری پای میز محاکمه ایستاده بود مدعی شد، شوهرش قصد داشته او را خفه کند.

به گزارش مشرق، اردیبهشت سال ۱۴۰۲ زن جوانی به نام مریم، هراسان از خانه‌اش خارج شد و در حالی که از قتل شوهرش خبر می‌داد از همسایه‌ها کمک خواست.

دقایقی بعد مأموران پلیس پاکدشت در محل حاضر شدند و پس از بررسی‌های اولیه مشخص شد که مرد ۴۲ ساله‌ای به نام کریم با ضربه کارد به قلبش جان باخته است.

همسر مقتول پس از حضور در پلیس آگاهی به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۴ سال پیش با کریم ازدواج کردم اما از همان روزهای اول زندگی‌مان به اختلاف خوردیم و مدام باهم دعوا می‌کردیم تا اینکه خانواده‌های‌مان توصیه کردند اگر بچه‌دار شویم اختلاف‌هایمان حل می‌شود. دوسال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاق‌تر از قبل می‌شد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی من را به باد کتک می‌گرفت. کار درست و حسابی نداشت و ما همیشه با مشکلات اقتصادی روبه‌رو بودیم.

وی درباره روز حادثه نیز گفت: صبح خواب بودم که همسرم با کتک بیدارم کرد و از من خواست تا به‌سرعت برایش صبحانه آماده کنم. در حال درست کردن چای بودم که به دلیل مخارج نوزادمان با من دعوا کرد و گفت که چرا بچه را از شیرخشک نمی‌گیری و چرا از پوشک استفاده می‌کنی؛ من پول خرید شیرخشک و پوشک ندارم و... بعد هم به من گفت که باید گوشی تلفنم را به او بدهم تا آن را چک کند، وقتی من مخالفت کردم به جانم افتاد و کتکم زد، با دستانش گلویم را فشار داد به‌طوری که چشم‌هایم سیاهی رفت، درحالی که برای نجاتم تقلا می‌کردم دستم به چاقویی خورد و آن را برداشتم و ضربه‌ای به او زدم که روی زمین افتاد و غرق در خون شد.

در این میان پزشکی‌قانونی نیز در گزارشی علت مرگ را پارگی شریان‌های قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد.

با تکمیل تحقیقات و اعتراف صریح متهم، صحنه جرم بازسازی شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت

در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه خردسالشان درخواست قصاص کردند.

پدر کریم به قضات گفت: متهم برای تبرئه خودش دروغ گفته، پسرم هیچ‌گاه او را کتک نزده بود. ما نمی‌دانیم که واقعاً چه اتفاقی افتاده و عروس‌مان چگونه با بی‌رحمی پسرمان را به قتل رسانده است اما هرگز حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص او را داریم.

پس از آن متهم به جایگاه رفت و به قضات گفت: روز حادثه با شوک ضربه‌های کریم از خواب پریدم بعد هم سر موضوعی با من درگیر شد و گلویم را گرفت، داشتم خفه می‌شدم و از آنجا که همسرم مرد تنومندی بود، نمی‌توانستم خودم را از دستش نجات دهم و چشم‌هایم سیاهی ‌رفت.

دستم را روی زمین می‌کشیدم که به یکباره دستم به کارد میوه‌خوری خورد و آن را جلوی سینه‌اش گرفتم تا بترسد و رهایم کند اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد.

آنقدر شوکه شده بودم که نمی‌دانستم چه کار کنم تا به خودم آمدم از همسایه‌ها کمک خواستم.

در ادامه قاضی از متهم پرسید شما چاقو را برای ترساندن همسرتان جلوی قفسه سینه‌اش گذاشتید یا برای دفاع از خودتان؟

متهم جواب داد: برای ترساندن همسرم. من چاقو را بین خودم و او قرار دادم تا گلویم را رها کند اما او قصد جانم را کرده بود.

با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • برگزاری ۴۰ عنوان برنامه هم‌زمان با دهه مبارک کرامت در استان مرکزی
  • بازیگر «نون خ»: چند بار تا مرز خفگی رفتم
  • تاریخ روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر ۱۴۰۳ + پیام و متن تبریک
  • برای نجات خودم شوهرم را کشتم
  • مصحف شریف « قرآن مبارک » چه ویژگی‌هایی دارد؟
  • مصحف شریف «قرآن مبارک» رونمایی می‌شود
  • متهم به قتل: برای نجات خودم شوهـرم را کشتم
  • روز ماما ۱۴۰۳ + عکس، متن و پیام تبریک international Day of the Midwife
  • روز ماما ۱۴۰۳ + عکس، متن و پیام تبریک midwife day
  • روبرتو دزربی: مایلم که در برایتون به کار خودم ادامه بدهم